سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همه روزها را دوست بدار ..... Love every day
 

Z

نوشتن تنها تسکین‌ دهنده‌یی است که آدم را زمانی بس کوتاه از تمام فکرهای زاید رها و به ورطه آسایش سوق می‌دهد. تنها شرط ورود به این دنیای ماورای تصور، داشتن یک روحیه خوب و پذیرفتن و داخل شدن است. نوشتن جرقه اندیشه و نمو یک هیجان است. اغلب واژه‌یی کافی است که شما را ساعت‌ها غرق نوشتن کند بطوری که وقتی فارغ می‌شوید، ورق‌های انباشته‌یی را می‌بینید که شما آن‌ها را به تحریر درآورده‌اید و بطور کافی و کامل لذت برده‌اید.

نوشتن عنصری است که اگر در روح فردی رسوب کند می‌تواند گاهی اوقات مرحم تنهایی او باشد و در جایی هم ناجی. کافی است فقط یکبار آن را امتحان کنید آن وقت متوجه می‌شوید سخن گزافی نگفته‌ام و سخنم روشن و هویدا است. نمی‌توان خوب نوشت مگر در هنگام گام برداشتن به سوی ناشناخته‌ها و نه برای شناختن آنها بلکه برای دوست داشتن آن‌ها. ما نمی‌توانیم خوب بنویسیم مگر درباره آن چیزهایی که نمی‌دانیم، پا گذاشتن به جهانی که همه چیز آن هویتی ابدی دارند و با جابجا شدن آن می‌توان متنی نوین و کالبدی دیگر متولد کند. چقدر شیرین است که هر روز تولدهای متعدد ببینیم و هر روزمان را لبریز از شادی و سرور کنیم.

نوشتن مسکن آرامبخشی است که من را به کما و آرامشی وصف‌نشدنی رهسپار می‌کند. پادزهری که درصد قابل توجهی را می‌توان از طریق او تسکین‌دهنده نام برد. کاغذهای زیادی با جوهر سیاه می‌شوند، همین. چه کلماتی که در زیر ورق‌ها یخ زده‌اند و چه لغاتی که حرارتشان جوهر قلم را به جوش می‌آورد. بکوشید تا می‌توانید بنویسید، از هر چیز بنویسید. از ثانیه‌های گذشته و لحظاتی که با آن‌ها زندگی می‌کنید. با دقایقی که از رگ و پوست خود حسشان می‌کنید. هرگز فراموش نکنید هنگام و موقع رفتن از دنیا چیزی از شما به یادگار نمی‌ماند جز کارهای نورانی شما و در سطر آن‌ها نوشته‌های شما. آن‌ها در زمان نبودتان، هم گویای هویت‌تان هستند و هم بازگوکننده تمام کارهایتان و از این طریق است آن‌هایی که حتی شما را ندیده‌اند هم می‌توانند در مورد شخصیت‌ شما چیزی متوجه شوند. پس برای خود دفتری تهیه کنید تا شناسنامه‌یی شود برای آینده، نوشتن می‌باید این‌گونه آغاز شود. نوشتن، عشق و بقیه چیزها. هنگامی‌که می‌نویسی آن قدر از این دنیا دور می‌شوی که گاهی فکر می‌کنی که دیگر باز نمی‌گردی.

من می‌نویسم تا تن کاغذ من جا دارد. می‌نویسم تا جهان و هستی بخوانند که نگران نیستم. برای من فرقی نمی‌کندکه این زندگی جرقه‌یی در عدم باشد یا پیش‌پرده‌یی از زندگی دیگر. به هر سان آن را لمس می‌کنم. نوشتن از دید من نوری است در سیاهی. نویسنده‌ها از مستندسازه‌ها هم مظلوم‌تر هستند و با کوچک‌ترین جمله مورد هجوم قرار می‌گیرند. از هر جلمه، کلمه و لغت متنی ایراد می‌گیرند که ساعت‌ها صرف کرده تا آن را متولد کند و او را مورد بازخواست قرار می‌دهند. نویسندگان مثل مخترعین عمل می‌کنند. با اختراع جمله‌یی که با رغبت و علاقه به کار برده‌اند، می‌توانند همیشه جاوید بمانند و زنده بطوری عمل می‌کنند که روحشان همیشه در آن جاری باشد. عده‌یی هم متأسفانه هستند که فقط نام نویسنده را یدک می‌کشند اما غافل از اینکه بتوانند جمله‌یی موثر بنویسند و جملاتی با معنا از آن‌ها پددی آید. البته این نکته را هم متذکر شوم که من خودم نویسنده نیستم اما آرزو دارم روزی بشوم و کسب تجربه کنم. این حرف‌ها هم که می‌گویم مواردی است که تاکنون دیده‌ام.

خدایا، پروردگار من، از اینکه روحم را با قلم، این روشن‌بخش حیات آدمی آشنا ساختی متشکرم. هیچ‌وقت این موهبت الهی را از یاد نخواهم برد.دینم را به انسان‌ها ادعا می‌کنم و با امانتی که در نزدم قرار دادی سعی می‌کنم جزیی از دنیا را به جلو هدایت کنم. از شما خواستارم توانم دهی چنان باشم که می‌خواهی با کلمات و جملات آن چیزهایی متولد کنم که نور و ایمان را تجلی بخشد و رجای روح انسانی را ارتقا. هر کس به دنیا می‌آید بنا به دلیلی است و هر کس وظیفه‌یی دارد که باید آن را به نحو احسن انجام دهد. خیلی مهم است که نردبان پله آخر دارد یا خیر؟ همیشه به این فکر کنید که اگر منی نوشتید انتهای آن را پرمعنا به اتمام برسانید تا خواننده بتواند از نوشته شما چیزی دستگیرش شود.

چیزی را که دوست داری روشن کن بی آنکه به سایه‌اش دست بزند. (کریتسن بوبن) و حرف آخر، شمایی که کم می‌نویسید، شمایی که هرگز نمی‌نویسید. برای شما هم حتی روزی می‌رسد که بنویسید.نوشتن، تو همیشه غیرمنتظره بودی.


[ چهارشنبه 93/4/11 ] [ 1:24 عصر ] [ زهره صفی آریان
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 27009